نویسنده: دکتر حسن بنیانیان




 

توجه به سرمایه های فرهنگی گذشته

تغییرات و تحولات جامعه و کاستی های موجود و مهم تر از آن، پیآمدهای تهاجم فرهنگی و تحولات مربوط به جهانی شدن ایجاب می کند که دولتها در حوزه فرهنگ و فرهنگ سازی آگاهانه و بر اساس برنامهای منسجم سرمایه گذاری کنند و نباید در غیبت چنین برنامه ای نحوه ورود دولتها در این عرصه باعث شود نهادهای اصیل فرهنگی گذشته جامعه نابود یا تضعیف شود. گرچه تفاوت نگرش ها موجب می شود در تشخیص نوع و اهمیت این سرمایه ها در اظهارنظرها تفاوت وجود داشته باشد، لیکن وجه مشترک نگاه همه نیروهای متدین و معتقد به انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی تأکید بر حفظ و تقویت این نهادهای فرهنگی است.
بدیهی است وقتی در تصمیمات فرهنگی جدید اهمیت این سرمایه ها مدنظر باشد، می توان به جای پرداختن به طرحهای تضعیف کننده، طرحها و پروژه هایی را مدنظر قرار داد که نه تنها تضعیف کننده نباشد، که تقویت کننده و گسترش دهنده این نهادها و سرمایه های فرهنگی باشد. برای روشن شدن مطلب اشاره ای هرچند گذرا به نوع سرمایه های فرهنگی می نماید که اهم آنها عبارتند از:

الف) قداست، حرمت و ارزش قبور ائمه، مساجد، تکایا و امامزاده ها نزد مردم

متأسفانه از آنجا که مدیران متدین جامعه ما از دوران کودکی با این سرمایه های فرهنگی انس و ارتباط دارند، هیچ گاه اهمیت و ارزشی را که این سرمایه های فرهنگی دارند و نقشی را که می توانند در بهینه سازی مدیریت فرهنگی جامعه داشته باشند نمی شناسند و بهره گیری از آنها را مدنظر قرار نمی دهند و به همین دلیل است که احیا و به روزسازی شبکه مساجد کشور در فضای تعارف آمیز بین مردم و مسئولان کمترین تحول و رشد را داشته است. اما مراکز تضعیف کننده و رقیب مساجد و سایر مراکز فرهنگی، با بهره گیری از امکانات دولتی و شهرداریها، با سرعت بسیار رو به گسترش است.
این مسئله از آن جهت حائز اهمیت است که:
1. توزیع مساجد در شهرها باید منطقی و عادلانه شود.
2. برای بهره گیری از نفوذ و معنویت مساجد و ایجاد پیوند طبیعی بین عالمان دینی و سایر نخبگان فرهنگی و بدنه جامعه بسیاری از خدمات فرهنگی، آموزشی، تربیت بدنی، مشاوره ای و هنری با حفظ شئول و مراعات مسائل شرعی در حوزه نفوذ معنوی مساجد طراحی و ساخته شود.
3. برای مدیریت مساجد و مراکز وابسته نیروی انسانی لازم تربیت و آموزش داده شود.
4. برای ساخت و گردش منابع مالی مورد نیاز، در مرحله ساخت و بهره برداری، تمهیدات مناسب پیش بینی شود.
5. با حفظ استقلال کارکردی مساجد، تعاملات منطقی مراکز وابسته به مساجد با دستگاه های اجرایی تعریف شود.
6. اساس حرکت بر مبنای جلب مشارکت حداکثری مردم ساماندهی شود.
دستیابی به چنین الگوهایی می طلبد که مدیریت ستادی ویژه ای از سوی دولت شکل بگیرد و با جلب همکاری دستگاه های اجرایی، به خصوص شهرداری ها، زمینه مشارکت مردم، هم در مرحله ساخت و هم در مرحله بهره برداری، ساماندهی شود.
تأخیر در انتخاب این رویکردها موجب می شود با ساخت مساجد کوچک و ناقص یا مساجد بزرگ اما بدون امکانات جانبی و فاقد یک نگاه جامع به نیازهای حال و آینده، عملاً بسیاری از ضعفها و کاستی های کارکردهای موجود سازمانها و نهادهای فرهنگی اصیل گذشته برای ده ها سال آینده تداوم یابد.

ب) اعتماد مردم به تعهد، تدین و آزادگی عالمان دینی

گرچه در طول تاریخ اعتماد به عالمان دینی زمینه ساز تقویت و تعمیق باورهای دینی مردم بوده است و شبکه روحانیت، در سلسله مراتب شکل گرفته در بستر طبیعی جامعه، انسجام کشور و ملت را حفظ کرده است، علاوه بر آن باید توجه کنیم که در شرایط امروز و فردای جامعه، علاوه بر تمام کارکردهای قبلی، میزان حضور موفق روحانیت در شبکه فعالیتهای فرهنگی کشور، مستقیماً در تقویت مبانی فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و تقویت نظریه ولایت فقیه و محبوبیت مقام معظم رهبری ایفای نقش می کند و باید در اتخاذ تصمیمات جدید، تا جای ممکن، به تقویت و تعمیق حضور عالمان فرهیخته و روحانیان مؤثر در تعاملات فرهنگی ـ اجتماعی، به ویژه شخصیتهایی که توان ارتباطی خوبی با نسل جوان دارند، اهمیت داد و برای دستیابی به این مهم کمک کرد تا فرآیند تحولات اصلاحی درون حوزه های علمیه سرعت بیشتری پیدا کند. بدیهی است بخش مهمی از این تحولات، متأثر از ایجاد فرصت حضور و ارتباط با سایر نخبگان جامعه و ایفای نقش در نهادهای جدید فرهنگی است که زمینه آن را باید با پیشبینی و تکمیل طرحهای موجود و طراحی پروژه ها و ایده های جدید تأمین کرد. نکته بسیار مهم و ظریف در این سازماندهی این است که باید الگوهای حضور و ارتباط روحانیت به نحوی ساماندهی شود که عالمان به عنوان رابطی مشوق، مصلح، عادل و آزاده، بین مردم و حاکمیت، ایفای نقش کنند تا بتوانند اثربخشی خود را در تحولات فرهنگی به حداکثر برسانند.
کمکهای اجتناب ناپذیر و ضروری دولتها برای تقویت نظامهای آموزشی و تحقیقاتی حوزه های علمیه باید به نحوی باشد که برای حل مقطعی نیاز روحانیت به این سرمایه خاص فرهنگی ضربه وارد نشود؛ موضوعی که باید در سطوح بالای نظام حوزه با دولتها و با نگاهی راهبردی سیاستگذاری شود و این سیاستها در موضوعات مختلف و در موقعیت های مکانی و زمانی متفاوت، متناسب با شرایط، به پروژه های اجرایی تبدیل شود.

ج) مشارکت مردم در فعالیت های فرهنگی

در تجزیه و تحلیل حضور مشترک دولت و مردم در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی با طیفی از راه حلها روبه روییم که اگر اهمیت موضوع از ابعاد مختلف مرور شود، می توان به اقتضای شرایط بهترین تصمیم را اتخاذ کرد.
اصولاً در نظام سیاسی مبتنی بر اندیشه دینی، یکی از وظایف مهم حکومت اصلاح امور فرهنگی جامعه است؛ که امری قطعی و مناقشه ناپذیر است. آنچه می توان مورد بحث قرار داد شکل و نحوه انجام وظیفه دولتها در این خصوص است. دو رویکرد اصلی می تواند در این بحث مدنظر قرار گیرد.
1. دولت در نقش هدایت کننده و ناظر بر فعالیت های فرهنگی جامعه ظاهر شود و با وضع قوانین و اتخاذ سیاست های مناسب این فعالیت ها را به سمت و سوی صحیح و رونق روزافزون هدایت کند.
2. دولت محور اصلی عرصه فرهنگ باشد و مردم نقش تکمیل کننده فعالیت های فرهنگی دولتها را ایفا کنند.
بررسی نظریه های موجود و مشاهدات عینی حاکی از اثربخش نبودن فعالیتهای فرهنگی ای است که مستقیماً از طریق دولتها انجام می شود. نمی توان با تکیه بر کارمندان حقوق بگیر، آن هم در چهارچوب ساعات مشخص اداری و دستورالعمل های حاصل از نظام بروکراتیک، فعالیتهای مؤثری را در آخرین حلقه ارتباطی بین مربیان و مخاطبان شاهد بود. ذهنیتی که از نحوه رفتار عاملان دولتی در ذهن مخاطبان وجود دارد، معمولاً، مانع تأثیرپذیری است و اگر مربی دولتی بخواهد فعالیت اثربخشی داشته باشد، باید به نحو کاملاً متفاوتی بتواند اعتماد مخاطبان خود را به این نکته جلب کند که من از این فرصت برای انجام یک وظیفه اسلامی و انسانی استفاده می کنم و نه انجام یک وظیفه صرف اداری؛ که البته در چنین شرایطی معمولاً با اعتراض همکاران خود روبه رو می شود. تجربه نشان می دهد حتی مربیانی که در آغاز کار چنین روحیه ای دارند، با ادامه کار در ساختارهای دولتی، به تدریج انگیزه های خود را از دست می دهند. ضمن آنکه برای ایفای نقش یک مربی موفق، علاوه بر داشتن اعتقاد و عشق و علاقه و انگیزه، داشتن مطالعات اسلامی و دانش مناسب و شناخت دائمی از شرایط اجتماعی و وضعیت روحی و فکری مخاطبان ضروری است؛ شرایطی که به صورت موردی و استثنایی در ساختارهای دولتی یافت می شود.
از سوی دیگر، وقتی مردم فعالیتهای فرهنگی را ساماندهی می کنند، به دلیل آنکه نقطه شروع فعالیتها انگیزه های معنوی و انسانی بانیان آن است، از همان گام نخست برای تقویت اعتقادات و انگیزه افرادی که باید در نقش همکار ایفای نقش کنند تلاش می شود و در ماهیت تلاش فرهنگی مردم ایمان آفرینی و جلب همکاری و کمک، به صورت توأمان و در یک دور تشدیدشونده، پیش می رود و حاصل این فعالیتها بازدهی و ماندگاری آثار فرهنگی فعالیتهاست که در طول تاریخ شاهد آن بوده ایم و بر اساس آن بخش اعظم نیازهای مادی فعالیتهای فرهنگی جامعه با محوریت عالمان دینی از رهگذر نذورات، وقف و سایر وجوهات شرعی تأمین می شده است.
توجه به این ظرافتها و ظرفیتها ایجاب می کند در اتخاذ تصمیمات جدید فرهنگی اصل را بر بازسازی و تقویت حرکتهای خودجوش مردمی بگذاریم و از نهادهای مردمی و سازماندهی های موجود، مثل هیئتهای مذهبی و اصناف و انجمنها، در این زمینه کمک بگیریم و نحوه تزریق کمکهای دولتی را به نحوی ساماندهی کنیم که نه تنها باعث تخریب، کاهش و نابودی مشارکتهای مردمی نشود که تقویت کننده آن نیز باشد.
لازم به یادآوری است که متأسفانه جریان درآمدهای نفتی در ساختار فعالیتهای دولتها، در جامعه ما، مدیران و کارشناسان جامعه را از توجه به این سرمایه فرهنگی، یعنی آمادگی مردم برای مشارکت، غافل ساخته است. باید بپذیریم که بسیاری از تصمیمات گذشته از این جهت مخرب بوده و موجب شده است اندیشه وقف، نذر و پرداخت وجوه شرعی به حاشیه رانده شود و فرهنگی در بدنه نظام اجرایی کشور شکل گیرد که با اصل این تفکر و رویکرد مخالفت ورزد.
در اینجا لازم است این نکته را متذکر شوم که بحث فعالسازی کمکهای مردم در محیط هایی پاسخ می دهد که وضعیت عمومی مردم در سطح متوسط و رو به رشد باشد. لذا، ضمن تأکید بر توجه به راهبرد اصلی محور قرار دادن مشارکت مردم در فعالیتهای فرهنگی، باید پذیرفت در مناطق محروم و حاشیه ای شهرها ناگزیر از سرمایه گذاری های دولتی هستیم. اما در همین نقاط نیز باید در جهت تقویت روحیه مشارکت مردمی تلاش کنیم و در اداره فعالیتهای فرهنگی، جوانان محل را مشارکت دهیم و حتی از مشارکتهای اندک مالی مردم استقبال کنیم تا در روند رشد و توسعه همین مناطق هم تفکر مشارکت و حضور مردم در فعالیتهای فرهنگی گسترش پیدا کند.
برای درک اهمیت این راهبرد توجه به چشم انداز آینده جامعه ایران ضرورت دارد؛ آیندهای که در آن با کم شدن نقش درآمدهای نفتی و افزایش نقش مالیات در اداره کشور باید طوری رفتار شود که برای جلب و حفظ رضایت مردم از ماهیت حکومت دینی، دریافت مالیاتها مبتنی بر فرهنگ مشارکت‌پذیری مردم باشد و بسیاری از نیازمندی های مردمی در فرآیند مشارکتی حل و فصل شود. در آن شرایط، میزان و عمق فرهنگ مشارکت مردم در تأمین نیازهای مالی برای فعالیتهای فرهنگی جامعه به سرمایه ای مهم و تعیین کننده تبدیل خواهد شد. اگر خدای ناکرده به واسطه درک نکردن اهمیت این مشارکت یا ناتوانی در سازماندهی آن، به تدریج، فرهنگ نذر، وقف، پرداخت وجوه شرعیه، مشارکت خیرین در امور فرهنگی و اجتماعی از بین برود و پرداخت مستقیم از منابع دولتی جایگزین آن شود، آن ‌هم در شرایطی که برای حفظ و تقویت فرهنگ مشارکت مردم هیچ‌گونه اقدام مؤثر و سازنده ‌ای صورت نگرفته باشد. در چنین شرایطی روند سازندگی کشور با مشکلات جدی روبرو خواهد شد.
در خاتمه این بحث، ضرورت دارد به این نکته اشاره شود که جلب مشارکت و واگذاری فعالیتهای فرهنگی و هنری به مردم وقتی سازنده خواهد بود که مسئله نظارت، آموزش و ارزیابی مستمر فعالیتها در صدر فعالیت های دستگاه های فرهنگی حاکمیت قرار گیرد و محتوای فعالیتها با نیازهای جامعه انطباق یابد.

د) سرمایه اوقات، ایام و کارکرد اجتماعی عبادات

استاد مطهری در کتاب فلسفه نبوت می فرمایند: «هر فردی آن چیزی را که ابتدا درباره آن فکر می کند این است که در اجتماع دنبال هدفهای شخصی خودش برود، نه دنبال مصلحت اجتماع. مصلحت اجتماع را نه خوب تشخیص می دهد و نه به فرض تشخیص دادن رعایت می کند. حیوان اجتماعی، به حکم غریزه، مصلحت اجتماع را تشخیص می دهد و می رود دنبالش و به حکم غریزه هم آن را اجرا می کند. اما بشر در هر دو ناحیه این نیاز را دارد. نیاز دارد به یک هدایت و رهبری که او را به سوی مصالح اجتماعی اش هدایت و رهبری کند و نیازمند است به یک قوه و قدرتی که حاکم بر وجودش باشد که آن قوه او را دنبال مصالح اجتماعی بفرستد.» و باز می فرمایند: « بشر بقای خودش را در روی زمین و همین تمدن را که امروز در روی زمین دارد، مدیون پیغمبران است، آنها هم او را رهبری کردند و هم خودش را از شرّ خودش نگهداری کردند.»
وقتی این سؤال در ذهن شکل می گیرد که پیامبران با چه ابزاری از راه دور و نزدیک رسالت هدایت و رهبری خود را به انجام رساندند و چگونه در مؤمنان انگیزه درونی ایجاد کردند که هدایت آنها را بپذیرند و با کدام نظام اجتماعی و مدیریتی تمدن سازی کردند، توجه اندیشمندان به این نکته جلب می شود که خداوند متعال در یک نظام منسجم با بهره گیری از مجموعه دستورالعمل های حقوقی، تشریع سلسله ای از عبادات جمعی و تعیین ایام و حوادث و اماکنی خاص و قداست بخشیدن به آنها این ابزار را به نحو مطلوبی سامان داده و به صورتی زیبا داشتن یک زندگی مؤمنانه را در جمع و جامعه سامان داده است. این ما هستیم که باید آن را به خوبی بشناسیم و تقویت کنیم و از آن بهره بگیریم و نگذاریم در جریان الگوگیری از زندگی مدرن به سمت زندگی فردمحور حرکت کنیم. که اگر غیر از این کنیم به تدریج این سرمایه های فرهنگی به فراموشی سپرده می شود.
عناصر این نظام عبارتند از:
ـ احکام و دستورالعمل های عبادی، که به صورت سازمان یافته ای مسئله ارتباط ایمان به خالق را با درآمد حلال و مراعات حقوق دیگران پیوند زده و حضور در جمع مؤمنان را زمینه ساز ارتقای ارزش عبادت قرار داده است.
ـ اوقات عبادی، شامل پنج وعده نماز روزانه، نمازهای ایام خاص مثل نماز جمعه، عید فطر، روز عرفه، عید قربان و ماه مبارک رمضان که به صورت بسیار هنرمندانهای در آن نقطه های فراز و فرود دارد.
ـ ایام بزرگداشت شعایر دینی، شامل عاشورا، روزهای وفات و ولادت پیامبر و ائمه اطهار
ـ مساجد، به عنوان پایگاه ارتباطی مؤمنان در محله، شهر و مکه به عنوان قبله جامعه مسلمانان
ـ مقابر مقدس، شامل مرقد پیامبر (ص)، ائمه اطهار (ع) و امامزاده ها، به عنوان مکانهای پیونددهنده دلها با خدا و اولیای الهی و اسوه های راهنما
نگاهی به تاریخ تحولات جوامع اسلامی، به ویژه جامعه شیعی، به خوبی نشان می دهد که چگونه عالمان دینی به عنوان پیونددهنده این ظرفیتها، با بهره گیری از قرآن و عترت، توانسته اند نظام اجتماعی اسلامی را به رغم تهدیدات داخلی و خارجی حفظ کنند.
متأسفانه، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به جای شناسایی بهتر این ظرفیتها و رفع کاستی های آنها و پیشبینی تمهیدات لازم برای مناسب سازی محتوای آنها با نیازهای زمان، با تصمیم گیریهای بعضاً تضعیف کنندة این ساختارهای اصیل و یا رقابت آفرینی با آنها، زمینه تضعیف این سرمایه های فرهنگی فراهم شد. کُندی تحولات درونی حوزه های علمیه نیز این آسیب رسانی را تسریع بخشید. انتظار می رود در این مرحله از تصمیم گیریها که دولت محترم اراده کرده است، راهکارهای تازه ای برای تقویت جریانهای فرهنگساز جامعه آغاز شود، تقویت تکتک عناصر این نظام الهی مدنظر قرار گیرد و با آوردن امکانات نوین و سرمایه گذاری جدید زمینه حضور این مجموعه به صورت نظام مند در متن زندگی روزمره شهروندان فراهم شود.
تأکید بر حضور نظام مند این مجموعه از آن جهت است که توجه کنیم تضعیف هر یک از این عناصر عامل تضعیف عوامل دیگر و کل نظام می شود؛ برای مثال، در تحولات بعد از پیروزی انقلاب با تمرکز موضوع وقف در یک ساختار اداری کم تحرک و توسعه نظام مالیاتی کشور و تحولات اجتماعی، بستر عمومی تأمین منابع برای نهادهای اصیل تضعیف شده و متناسب با نیازهای روزافزون جامعه، استعدادهای انسانی در این نهادها وارد نشده است.
با توجه به اهمیت حیاتی این نظام فرهنگ ساز کارآمد لازم است مدیریت ستادی استان به عنوان بهره گیرنده از خدمات فرهنگی این نهادهای اصیل کمک کند تا با برنامه ریزی علمی و جامع از طریق عالمان دینی و حوزه های علمیه تحولات درونی این نهادها سرعت پیدا کند و خلأهای موجود پر شود.
مدل زیر برای نشان دادن عوامل و روابط این منظومه ارزشمند ترسیم شده است تا انشاءا... با مطالعات و پژوهش های دقیقتر اندیشمندان به ابعاد ناشناخته آن پرداخته شود.

توجه به تحولات آینده جامعه

تصمیماتی که امروز برای ایجاد یک پروژه یا شروع یک فعالیت فرهنگی یا تقویت آن گرفته می شود معمولاً بر مبنای درک شرایط گذشته و حال است. این در حالی است که سرعت تحولات جامعه ایجاب می کند حتی المقدور و با تمهیداتی چشم انداز تحولات آینده و نقاط آسیب پذیر آن شناسایی شود تا بهره وری از سرمایه گذاریها افزایش یابد.
تحلیل مواردی مثل نتایج ادامه روند گسترش شبکه های ارتباطات جهانی و تأثیراتی که این شبکه ها در تغییرات فرهنگی جامعه ما دارند، پیشرفت علم و فنآوری و اجتناب ناپذیر بودن توجه به این علوم و فنون برای پیشرفت جامعه و نحوه مقابله با پیآمدهای مخرب آن، ماهیت انقلاب اسلامی، پیآمدهای تداوم دشمنی استکبار جهانی در مبارزه با فرهنگ اسلامی، تحولات داخلی جامعه در زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و تأثیرات آن در شاخصهای فرهنگی از جمله مواردی هستند که باید در اتخاذ تصمیمات جدید مدنظر قرار گیرد و راه حلهایی جست و جو شود که با حداقل هزینه بیشترین بازدهی برای حفظ و تقویت باورها و ارزشهای اصیل فرهنگی به دست آید.
برای مثال به عنوان یک رویکرد قابل مطالعه ممکن است با تحلیل دقیق چشم انداز تحولات آینده و شناخت نسبت رسانه های جدید با دین، مطالعه عالمانة اثربخشی فعالیتهای فرهنگی اصیل جامعه و تجربه سی سال گذشته و به ویژه توجه به ابعاد تهاجم فرهنگی و جنگ نرمِ آغاز شده از سوی دشمنان انقلاب اسلامی به این جمع بندی برسیم که حال که به واسطه وجود ماهواره، اینترنت و موبایل حضور در خانه ها نیز برای آسیب ندیدن جوانان و نوجوانان ما کفایت نمی کند، با رویکردی به تجربه های گذشته، دوباره تلاش کنیم در قالب جلسات ده بیست نفره جلسات خانگی را تحت نظارت مساجد شهرها ساماندهی کنیم و با تربیت مربی و ارائه کمکهای جزئی به این مربیان و به موازات آن دعوت از صاحبان ثروت برای مشارکت در این بسیج فرهنگی، جریان تازه ای را در رشد فکری و اعتقادی جوانان سامان دهیم و نهادهای دولتی با نظارت، هدایت، تشویق و پشتیبانی لجستیکی این جلسات، حرکت تازه ای را آغاز کنند.

توجه به ارزیابی عملکردها در فعالیتهای فرهنگی
یکی از پیچیدگی های تصمیم گیری و قضاوت در فعالیتهای فرهنگی، ارزیابی میزان مفید بودن یک پروژه فرهنگی یا فعالیت فرهنگی و هنری است.

در شرایط موجود تصمیم گیرندگان این عرصه از روی قراین و شواهد و گزارشهای مدیران و بعضاً با کمک گرفتن از تجربه، دانش و حواس خود انجام یک فعالیت فرهنگی را مفید یا مضر تشخیص می دهند و برای آن اولویت گذاری می کنند.
این شیوه ارزیابی که متأثر از قدرت مدیر، مربی یا هنرمند گزارش دهنده در تبیین عملکرد خود، بینش و نگرش قضاوت کننده، تجربیات، دانش و اطلاعات قبلی قضاوت کننده و میزان درگیری حواس ظاهری افراد با موضوع مورد قضاوت است، می تواند آثار منفی زیادی در جلوگیری از رشد و توسعه فرهنگ کشور بر جای بگذارد که به اختصار به بعضی از آنها اشاره می شود.

الف) جایگزین شدن و متقاعد کردن تصمیم گیرندگان برای تخصیص منابع به جای مخاطبان اصلی فعالیت فرهنگی و هنری.

توضیح بیشتر اینکه، به لحاظ نظری، وقتی یک اثر هنری یا یک فعالیت فرهنگی اثربخش تعریف می شود که پس از مواجهه با مخاطب تأثیرات مورد انتظار را بر مخاطب بگذارد و خالق اثر یا مربی تربیتی در همه مراحل میزان موفقیت خود را در تأثیرگذاری روی مخاطب ارزیابی کند تا بتواند معایب و کاستیهای فعالیت خود را شناسایی و اصلاح کند. در حالی که در نوع فعالیت هایی که در دستگاه های دولتی و با تکیه بر منابع بیت المال انجام می شود، اکثر مربیان و هنرمندان تلاش میکنند نظر کارفرما را مدنظر قرار دهند و متناسب با احساسات، دانش و تجربه قبلی او فعالیت خود را سامان دهند و چون به واسطه تحولات جامعه، فاصله زیادی بین ذهن کارفرما و مخاطب جوان امروزی وجود دارد، در بسیاری از موارد فعالیت در دست انجام اثربخشی لازم را ندارد.

ب) جلوگیری از رشد هنرمندان و مربیان و کارشناسانی که در صحنه های اجرایی فعالیت می کنند.

وقتی متقاعد کردن صرف مدیر بالادست برای دریافت منابع مالی و موقعیت بهتر، محور اصلی فعالیت می شود و تأثیر بر مخاطب به حاشیه رانده می شود، دیگر هنرمند، مربی و کارشناس نیازی به شناخت تحولات روحی و روانی مخاطب خود احساس نمی کند و از سوی دیگر به دلیل اتکا به مدیر توجیه شده ضرورتی برای افزایش دانش و تجربه خود نمی بیند.

ج) نبود تقاضا برای حضور سایر نخبگان در کنار مربیان و هنرمندان

ابداع یک فعالیت مؤثر فرهنگی و یا خلق یک اثر هنری تحول آفرین در مخاطبان نیازمند به کارگیری تخصصهای مختلفی در حوزه های اسلام شناسی، روانشناسی، جامعه شناسی و سایر عرصه های علمی است. زمانی هنرمند یا مربی به سراغ این تخصصها می رود و از آنها کمک می گیرد که احساس کند نمی تواند با توجیه و تبیین مسئله برای مدیر مافوق خود، تنها، او را قانع کند، بلکه با یک روش علمی و گروهی از نخبگان علمی جامعه مواجه است و بهتر است با دعوت و کمک گرفتن از نخبگان کیفیت آثار خود را ارتقا بخشد.

د) ایجاد گله مندی و رنجش بین مدیران، مربیان و هنرمندان

وقتی مبنای قضاوتها بر اساس قضاوت شخصی و تشخیص مدیر باشد، هر نوع قضاوت و پاداشی موجب گله مندی هنرمندان و مربیان می شود. حتی اگر بیشترین پاداش به یک اثر خاص پرداخت شود، هم گیرندة پاداش گله مند است که چرا وقتی می توانید بدون ضابطه کمک کنید بیشتر کمک نمی کنید و هم رقیبانی که آثار خود را در کنار این اثر عرضه کرده اند، شاکی خواهند بود.

هـ) کند شدن تخصیص منابع به فعالیت های فرهنگی

وقتی روش مناسبی برای ارزیابی نتایج یک کار فرهنگی یا یک اثر هنری وجود ندارد، با اعتراض سایر افراد، به اصل انجام آن فعالیت یا تولید اثر هنری و تکرار آن در آینده، شک می کنیم و به این دلیل از تخصیص منابع و امکانات به فعالیتهای فرهنگی جلوگیری می کنیم؛ درست مشابه وقتی که پزشک برای کاهش چربی خون قرصی را تجویز می کند. اگر روشی وجود نداشته باشد که مدتی پس از مصرف قرص میزان چربی خون را آزمایش نمائیم، به تدریج به ادامه درمان شک می کنیم.

و) جایگزین شدن ابزارهای مالی، اداری، امنیتی و... به جای فعالیت های اصیل فرهنگی

اگر مدلهای ارزیابی علمی نباشد و عملکرد مدیران مراکز فرهنگی بر اساس مشاهدات عینی ارزیابی شود، مدیران می توانند با بهره گیری از مشوق های مالی، اداری و یا به کارگیری تهدیدات مختلف، ظاهر رفتارهای همکاران و مخاطبان را تغییر دهند و فضای جامعه را به دورویی و نفاق آلوده تر کنند.
برای آنکه اهمیت این موضوع مشخص شود، تصور کنید در یکی از استانها با ابتکار استاندار از کارشناسان توانمند دعوت شود با اجرای طرح «گرایش سنجی و رفتارسنجی» میزان اعتقادات، باورها و رفتارهای دانش آموزان در همه دبیرستانها و مدارس راهنمایی استان ارزیابی شود و بر اساس تعریف شاخص هایی، رتبه هر مدرسه را به صورت محرمانه به اطلاع شخص مدیر مدرسه برسانند و یک سال بعد و در همان تاریخ و با همان روش، گرایش سنجی و رفتارسنجی مجدد صورت گیرد و رتبه جدید هر مدرسه مشخص شود و بر اساس این روش علمی، از مدیرانی که بهترین عملکرد را در بهبود اعتقادات و گرایشهای دینی و ارتقای کیفیت رفتار دانش آموزان داشته اند، تقدیر شود. در چنین روندی می توان تحولات زیر را انتظار داشت.
ـ محور شدن موضوع تربیت در همه مدارس استان و به دنبال آن تجدیدنظر در ارتباطات همه کارکنان با دانش آموزان مدارس برای اصلاح اعتقادات و رفتار دانش آموزان با پیگیری مدیران مدارس
ـ دعوت از صاحبنظران بیرون مدارس، برای کمک به مسئولان مدارس با هدف ایجاد تحولات تربیتی در دانش آموزان
ـ تلاش برای تأثیرگذاری بر خانواده دانش آموزان با هدف اصلاح روابط دانش آموزان با والدین آنها در جهت اهداف تربیتی مدرسه
ـ تعطیل کردن همه روش های تهدیدآمیز و مشوق های مادی که برای ایجاد رفتارهای ظاهری اعمال می شد و جایگزین کردن رفتار منطقی با دانش آموزان
ـ تعادل بخشیدن به فعالیتهای آموزشی و فعالیتهای فرهنگی و تربیتی مدرسه
همان طور که در قالب این توضیحات و مثال پیشین روشن شد، یکی از نیازهای مهم این مقطع، کمک گرفتن از نیروهای متفکر استانها برای ایجاد و اجرای روشهای ارزشیابی علمی از مدیریتها، فعالیتها و پروژه های فرهنگی است که می توان با تخصیص منابع و در قالب یک پروژه خاص به اجرا درآورد.
حفظ اصول و مدنظر قرار دادن مقتضیات فرهنگ سازی در اقشار مختلف ساکن در مناطق جغرافیایی متفاوت
همان طور که در درمان بیماریهای جسمی این منطق پذیرفته شده است که هر فرد متناسب با بیماریهای قبلی، جنس، وزن و سایر شرایط اختصاصی از طریق شناخت یک متخصص باید درمان شود، اصلاح فرهنگ مخاطبان مختلف نیز به شناخت مقتضیات محیطی و خصوصیات روحی و شخصیتی مخاطبان نیاز دارد. از این رو، تکرار طرحهای یکسان و فعالیت های مشابه در استانهای مختلف نمی تواند نماد درستی از تصمیم گیری باشد. و ضرورت دارد متفکران و نخبگان هر استان با مدنظر قرار دادن مجموعه اصول مطرح شده و با توجه به مقتضیات و شرایط هر شهرستان و استان و هر یک از گروه های اجتماعی و به کمک مطالعات نیازسنجی، طرحها و فعالیتهایی را پیشنهاد کنند که حداکثر بازدهی را برای آن شرایط دارد.
مثالی که در این رابطه می توان مطرح کرد اینکه ممکن است در استانهای مذهبی تر که بخش های مردمی نقش سازنده و فعالی دارد، تصمیم بهینه و مطلوبْ حمایت از فعالیتهای مردمی و نظارت بر آن باشد، و چنین اقدامی مثبت تلقی شود. ولی در استانهایی که بافت منسجمی در فعالیت فرهنگی مردم مشاهده نمی شود نمی توان این سیاست را دنبال کرد. در چنین محیطهایی قبل از هر چیز باید از رهگذر تلاشهای منسجمِ نهادهای حکومتی اقداماتی را آغاز کرد. یا شاید لازم باشد در استانی در چهارچوب ضوابطی به هنرمندان استان کمک کرد که آثار هنری خود را صادر کنند. ولی در استان دیگر باید برای تقویت و بهبود کیفیت آثار آنها تلاش کرد.
علت تأکید بر تمرکز بیشتر برای فرهنگ سازی روی مدارس و دانشگاهها این است که این نوع مراکز به واسطه نفوذ و تسلط حاکمیت، تنها مراکزی هستند که همزمان امکان تغییر محیط و فضای فرهنگی حاکم بر آن با تغییر در برخورد و با فرد فرد دانش آموزان و دانشجویان وجود دارد.

توجه همزمان به تحول فردی و تحول محیطی

بررسی فلسفه حرکت انبیای الهی بهویژه آخرین پیامبر الهی و همه نظریههای علمی دهههای اخیر در حوزه تحلیل رفتاری افراد و جامعه نشان میدهد مجموعه باورها، اعتقادات، ارزشها و رفتار هر فرد، گرچه نسبتی با فطرت و اعتقادات و جهان بینی او دارد، تحت تأثیر فرهنگ محیط است و اگر می خواهیم در رفتار فردی تحول ایجاد کنیم، باید همزمان با تلاش برای ایجاد تغییر و تحول در مبانی اعتقادی و ارزشی ذهن فرد، محیط زیست فرهنگی مخاطب را نیز تغییر دهیم و نسبت به اصلاح شرایط حاکم بر آن همت گماریم. درک این پدیده است که توجه به اصلاح مراکز آموزشی مثل مدارس و دانشگاه ها را در صدر اولویتها قرار می دهد و لازم است پروژه ها و فعالیت هایی را در اولویت قرار داد که کاستی ها و کم توجهی ها به امر تربیت و فرهنگسازی در این مراکز را جبران کند و اگر برای انجام فعالیتی فرهنگی، منابع مالی در اختیار یک سازمان یا نهاد فرهنگی قرار می گیرد، لازم است در فرآیند تنظیم چهارچوب انجام کار، جهت آن را برای ارائه ی خدمات با اولویت به محیطهای آموزشی و سایر سازمانهای منسجم اجتماعی هدایت کرد.
علت تأکید بر ضرورت توجه بیشتر به مدارس و محیط ‌های آموزشی این است که دولت‌ ها می‌توانند در این محیط ‌ها، همزمان با تغییرات در محیط، برای تربیت دانش ‌آموزان برنامه ‌های خاصی را تدارک نمایند.
ایجاد یک جبهه فرهنگی نظام مند با تعامل نهادهای اصیل با ابزارها و سازمانهای مدرن
امروزه جامعه ما با طیفی از مجموعه فضاها و فعالیتهای فرهنگی متفاوت رو به رو است.
یک طرف طیف، مجموعه ای از نهادهای اصیل است که در تاریخ ایران اسلامی ریشه دارد و عمده نمادها و فعالیتهای محتوایی آن تحت تأثیر سنتهای اسلامی و روشهای تجربه شده در طول تاریخ است؛ مانند فعالیتهایی که در مساجد، هیئتها، جلسات مذهبی خانگی و در حاشیه مراکز مذهبی صورت می گیرد و محور آن روحانیان و عالمان دینی هستند، گرچه اشخاص فرهیخته دیگری نیز در این عرصه فعالیت می کنند. محتوای این فعالیتها حول محور تنظیم بهتر رابطه انسانها با خالق می چرخد و معمولاً توأم با تفکر، تأمل، عزاداری، وعظ و خطابه و تذکار است. گرچه متأسفانه در سالهای اخیر در موارد زیادی مباحث تعقلی جای خود را به فعالیتهای احساسی داده است.
در طرف دیگر، مجموعه ای از فعالیت فرهنگی و هنری است که در پنجاه شصت سال اخیر به صورت گسترده وارد جامعه شده است و محور آن هنرمندان هستند که برای انطباق تلاش آنها با ارزشهای فرهنگی جامعه، همواره باید محدودیتها و ضوابطی را بر عرضه این فعالیتها تحمیل کرد. محتوای این فعالیتها، نوعاً، به دور از گرایشهای دینی و توأم با انتقاد و گله مندی از شرایط موجود جامعه و بعضاً حاشیه پردازی در قبال حکومت دینی است.
در میانه طیف، جریانی از هنرمندان متدین تلاش می کنند که با خلق آثار هنری ارزش مدار در کارکرد نهادهای اصیل گذشته تحولی ایجاد کنند که به دلیل عدم استقبال کافی در بدنه روحانیت از این گونه آثار و بی توجهی بسیاری از مراکز آموزشی، مثل مدارس و دانشگاه ها، به بهره گیری از فعالیتهای فرهنگی و هنری مؤثر، فضای کافی برای رشد و رویش این جریان وجود ندارد.
فاصله بیش از حد دو سر طیف و عدم رشد جریان میانی می تواند در بلندمدت آثار زیانباری برای جامعه ما به بار آورد که اهمّ آن عبارت است از:
ـ معرفی ناقص دین به نسل جدید با تأکید صرف به انجام عبادات، مراعات احکام و انجام سوگواری و عزاداری
ـ تقسیم کار غلط اجتماعی با معرفی اکثریت روحانیان و عالمان دینی به عنوان سخنگوی محدودیتها و اعلام کننده ضوابط شرعی و یادآور چهره های غم انگیز و معرفی جامعه هنرمندان به عنوان اقشار منادی آزادی و نشاط و پیشرفت
ـ ایجاد تضاد و فاصله بین دو قشر روحانی و هنرمند و انعکاس گله مندی این دو قشر از یکدیگر بین نسل جوان
ـ انتقال پیآمدهای منفی این شرایط روی محبوبیت و مشروعیت کلی نظام، به دلیل وابستگی بیشتر عالمان دینی به نظام اسلامی و رهبری نظام
در کنار توجه به این مباحث، باید به این نکته اشاره شود که تجربه تاریخی نشان می دهد کارکردهای فرهنگساز نهادهای اصیل جامعه، مثل پیوند جوانان با روحانیان و مساجد، و استمرار آن در روندی طولانی مدت، از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی، دینداری عمیق و پایداری در افراد به وجود می آورد. در عوض دور شدن از عرصه نفوذ نهادهای اصیل گذشته و ارتباط با نهادهای مدرن و محیط های هنری، میزان آسیب پذیری اعتقادی و اخلاقی افراد را بیشتر می کند.
توجه به این واقعیتهای اجتماعی و لزوم ایجاد تحول در نهادهای اصیل ایجاب می کند در انتخاب طرحها و پروژه های فرهنگی جدید به موضوع بهروزسازی و تقویت کارکرد نهادهای اصیل فرهنگی توجه شود و طرحهایی مدنظر قرار گیرد که زمینه ساز تقویت وحدت و کاهش فاصله بین نهادهای دینی و سازمانهای مدرن دهه ی اخیر باشد.
راه اندازی گروه های هنری وابسته به مساجد که، ضمن تولید آثار هنری قابل عرضه در کنار مساجد و محیط مدارس، حلقه وصلی بین دانش آموزان و مساجد شوند نمونه ای از این طرح هاست.

جلوگیری از تصمیم گیری بر اساس برداشتهای شخصی

همه نیروهایی که در پیشنهاد و تصویب فعالیتها و پروژه های فرهنگی موثرند در معرض یک سلسله خطاهای ناخواسته هستند که توجه به آن می تواند آثار تخریبی آن را کاهش دهد.
برای آنکه این آسیبها را به درستی بشناسیم، باید از مدل پذیرفته شده اکثر جامعه شناسان در سیستم فعالیتهای درونی یک جامعه و رابطه آنها با هم کمک بگیریم. این مدل فعالیتهای درونی جامعه را به چهار دسته فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقسیم می کند. منظور از فعالیتهای اجتماعی آن دسته از خدماتی است که وجود آنها برای اداره جامعه ضروری است، اما افراد شخصاً به دنبال آن نمی روند و حکومت موظف به تأمین آن است؛ مثل بهداشت، تأمین امنیت، دفاع از کشور، قضاوت و غیره.
بعضی از جامعه شناسان با ارائة این مدل، توجه را به داده و ستاده این ساختارها بر همدیگر جلب می کنند و هشدار می دهند که با توسعه جوامع و عمق پیدا کردن تقسیم کارها و فاصله گرفتن ساختارها از یکدیگر تأثیر متقابل آنها بر هم بیشتر می شود و چون مدیران کشورهای در حال توسعه نمی توانند این داده و ستاده ها را به خوبی بشناسند، نقش فرهنگ را فراموش می کنند و بعد از مدتی توسعه در چهار ساختار اصلی از تعادل خارج و جامعه با بحرانهای مختلف رو به رو می شود.
در حال حاضر به راحتی می توان نمونه های زیادی از آثار عدم تعادل در پیشرفت را شاهد بود؛ برای مثال در شرایطی که به برکت نظام جمهوری اسلامی موفقیتهای بزرگی در نظام بهداشت و درمان کشور به دست آورده ایم و توسعه تخصصها در علوم پزشکی به حدی رسیده است که در شهرهای معمولی کشور علاوه بر وجود همه تخصصهای پزشکی، فوق تخصصهای دقیقتر مثل فوق تخصص قلب کودکان و غیره داریم، در حوزه فعالیتهای فرهنگی انتظار داریم طلبه جوانی با حضور سه چهار ساله خود در حوزه های علمیه بتواند زن، مرد، کودک، نوجوان، میانسال و پیران را در شهر و روستا، با تحصیلات و بدون تحصیلات، تحت آموزش و تربیت دینی قرار دهد یا افرادی، بدون مطالعات عمیق در حوزه مباحث فرهنگی، با مطالعات پراکنده و تجربه های ناقص، در سنگر مسئولیتهای پیچیده فرهنگی ادای وظیفه کنند.
همان طور که ملاحظه می کنید در شرایطی که بسیاری از مدیران و کارشناسان حوزه فرهنگ دانش تخصصی لازم برای تصمیم گیری صحیح را ندارند. اگر کارشناسان پیشنهاددهنده و یا تصویب کنندگان طرحهای فرهنگی در حوزه مسائل اقتصادی صاحب نظر یا باتجربه باشند و بخواهند به اتکای تجربه و حساسیت خود تصمیم بگیرند، آن دسته از پروژه های فرهنگی را در اولویت قرار می دهند که در سریعترین زمان بازدهی اقتصادی داشته باشد و یا تا جای ممکن نتایج آن پشتوانه حل معضلات اقتصادی باشد (رابطه 1) ضمن آنکه علاقه دارند با بزرگنمایی و تحلیل و توضیح اینکه اگر مشکلات اقتصادی حل شود، ریشه بسیاری از معضلات فرهنگی نیز حل خواهد شد (رابطه 2)، از این طریق، زمینه را برای جذب منابع در حوزه اقتصاد آماده کنند.
همین طور اگر فرض کنیم پیشنهاددهنده یا تصویب کننده در یکی از حوزه های اجتماعی مثل قوه قضاییه و یا نیروهای مسلح سابقه کار داشته باشد، به طور طبیعی آن دسته از طرحهای فرهنگی را می پسندد که نتیجه آن در کاهش پرونده های قوه قضائیه مؤثر باشد (رابطه3)؛ همان طور که ممکن است با بزرگنمایی ضرورت برخورد سریع با مفاسد اجتماعی، بیش از آنکه طرفدار انجام فعالیتهای فرهنگی برای مبارزه با مفاسد باشد، از اقدامات قانونی و مبارزه از طریق نیروی انتظامی حمایت کند.
همان گونه که ملاحظه می شود، ماهیت پیچیده فرهنگ، بلندمدت بودن بروز آثار آن، نامرئی بودن نتایج اقدامات، پخش شدن نتایج در بستر عمومی جامعه و نقاط ضعف موجود در سازمانهای فرهنگی در تحلیل مباحث مرتبط با این گونه مشکلات، ناشی از تشخیص های شخصی افراد، می تواند هم اولویت بندی فعالیت های فرهنگی را تحت تأثیر قرار دهد و هم اصل سرمایه گذاری در فرهنگ را با سؤالات جدی رو به رو سازد.
راه حلهای اساسی در کاهش این گونه آسیبها در بومی سازی نظام برنامه ریزی فرهنگی برای تصمیم گیری در همه بخش های جامعه اسلامی و از جمله راه اندازی مراکز پژوهشی کاربردی برای رصد فرهنگی شرایط استان و تعیین اولویتها بر اساس الگویی است که ریشه های آن از متن مبانی دینی ما برآمده باشد. اما تا دسترسی به آن شرایط، لازم است تصمیمات فرهنگی از حوزه مدیریت به حوزه کارشناسی و در چهارچوب مباحث مطرح شده در اتاقهای فکر، که با حضور نمایندگان همه اقشار تشکیل می گردد، منتقل شود و به عنوان گامی مقدماتی، استانداران از صاحبنظران فرهنگی بخواهند با حضور در شوراهای اداری یا برپایی دوره های آموزشی کوتاه مدت برای همه مدیران استان نقش فرهنگ و کارکرد آن و چگونگی فرهنگسازی در همه سازمانها و نهادها را تشریح کنند. واقعیت این است که حتی مدل ارائه شده هم پاسخگوی نیازهای فرهنگی جامعه ما نیست و اگر بخواهیم همزمان با مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمنان، فرهنگ جامعه را بسازیم و اصلاحات فرهنگی زمینه ساز رشد و توسعه مادی و معنوی جامعه شود، باید از مدل زیر پیروی کنیم.
تجلی عینی اجرای این مدل این است که نه تنها باید برای مدیریت اصلاح فرهنگ عمومی برنامه منسجمی داشته باشیم، که هر نوع تصمیم گیری در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را با اهداف فرهنگی جامعه منطبق کنیم و این به معنای پیشبینی تهیه «پیوست فرهنگی» برای هر طرح و فعالیت است که خواست مقام معظم رهبری است.
تدوین پیوست فرهنگی برای طرحهای عمده ای که در حال حاضر در استانها اجرا می شود، می تواند آغاز فعالیتی جدید در سفرهای استانی ریاست جمهوری باشد و در صورت توجه به آن، لازم است چهار اقدام موازی زیر صورت گیرد:
1. پیشبینی یک دوره توجیهی کوتاه مدت برای توجیه و آشنا کردن مدیران کل با فلسفه و چگونگی مدیریت دستیابی به پیوست فرهنگی
2. پیشبینی یک دوره توجیهی چندروزه برای کارشناسان دستگاه های اجرایی برای هدایت و نظارت بر مراحل تدوین و اجرای پیوست فرهنگی
3. ایجاد تشکل های مشاوره از نخبگان استانی در بخش خصوصی برای تهیه پیوست فرهنگی که نوعی ظرفیت سازی برای آینده است.
انتظار می رود با برگزاری این دوره های کوتاه مدت، با توجه به تدین اکثریت مدیران اجرایی و کارشناسان، تقاضا برای برگزاری دوره های بلندمدت دستیابی به دانش لازم برای انجام مسئولیت فرهنگی در فضای سازمانهای اجرایی ایجاد شود.

اولویت بخشیدن به مسئله یابی قبل از تأمین منابع

همان طور که ملاحظه شد، برخلاف پروژه ها و فعالیتها در بخشهای مختلف آموزشی، بهداشتی، اقتصادی، نظامی، انتظامی، که تا اندازه زیادی موضوع و نتایج مورد انتظار شفاف است، فعالیتهای فرهنگی از شفافیت لازم برخوردار نیست. لذا نباید پیش از تهیه طرح جامع و بررسی همه ابعاد آن، منابع مالی پیشبینی شود. ضرورت دارد مدیریت ارشد سازمانهای ملی و استانداران محترم در سطح استانها تلاش کنند مدیران میانی داده و ستاده فعالیتهای هر سازمان را با فرهنگ عمومی شناسایی کنند و آنگاه برای حل مسئله در قالب یک طرح منسجم و با در نظر گرفتن نکات مطرح شده اعتبار لازم را تأمین کنند.
دنبال کردن این مسیر در عمل نکته مهمی را اثبات می کند و آن اینکه، برای اصلاح فرهنگ جامعه بیش از مشکل کمبود فضاهای فیزیکی، مشکلات نگرش مدیریتی، کارشناسی و کمبود نیروی انسانی مناسب مطرح است و درک این معنا می تواند تغییرات ارزشمندی را در شروع پروژه ها و انجام فعالیتهای فرهنگی جدید به دنبال داشته باشد. از جمله استانداران محترم را به این نکته واقف کند که بهتر است به موازات تصمیم گیری های موردی، اعتبار خاصی برای راه اندازی جریان برنامه ریزی تحول فرهنگی در سطح استان اختصاص دهند و مسیر منطقی زیر را طی کنند.
1. شناخت وضع موجود فرهنگ عمومی استان بر مبنای قرآن و سنت و همه اسناد بالادستی تولید شده در نظام مدیریتی کشور، با نگاه جامعی که مقام معظم رهبری به موضوع فرهنگ دارند.
2. بررسی راهبردها و سیاست های کلی اصلاح فرهنگ عمومی استان و انتخاب راهبرد مناسب با توجه به مقتضیات استان، ذیل راهبردهایی که در شورای انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده است.
3. تدوین مجموعه اقدامات لازم برای تربیت و بهینه سازی همه نیروهای مؤثر در تحولات فرهنگی استان، بر حسب اولویت و تأثیری که در تحولات فرهنگی جامعه دارند.
4. طراحی و توسعه فضاهای فرهنگی بر اساس نیازهای حال و آینده و مزیتهای فرهنگی استان.
5. طراحی و اصلاح ارکان نظام تولید آثار فرهنگی شامل، آموزش، پژوهش، خلاقیت، تولید، توزیع، ترویج، مصرف و ارزیابی از آثار.
ممکن است به ذهن برسد وقتی برنامه های پنجساله توسعه وجود دارد و قرار است ذیل برنامه های توسعه کشور برای هر استان برنامه پنج ساله استان نوشته شود، چه نیازی به تدوین برنامه فرهنگی وجود دارد، در جواب باید عرض شود.
ماهیت مباحث فرهنگی عمدتاً نرم افزاری و مربوط می شود به اصلاح نگرشها و توسعه هدفمند دانش و مهارت نیروی انسانی و از یک ثبات بلندمدت برخوردار است، وقتی اینگونه مباحث در کنار بحث های اقتصادی و عمرانی قرار می گیرد و معمولاً مجبور می شویم ظرف مدت یکی دو ماه بحث را جمع کنیم، عملاً بحثهای فرهنگی نیمه تمام باقی مانده و فراموش می شود، همانطور که در طول سی سال بعد از انقلاب اتفاق افتاده است، تجربه نشان می دهد که ما باید یک برنامه بلندمدت فرهنگی برای استان تهیه کنیم و از دل آن یک مجموعه نظریات و راهکارهای منسجم استخراج کنیم و در برنامه های توسعه پنج ساله که محور آن مسائل اقتصادی و عمرانی است از آن بهره ببریم.
توجه به کارآیی نوع سازماندهی فعالیتهای فرهنگی
انجام هر فعالیت یا اجرای هر پروژه عمرانی در هر بخشی از بخشهای جامعه به سازماندهی کارآمد نیاز دارد. گاهی تحمیل یک سازماندهی غلط بر اساس شکل گیری نهادها و سازمان های موجود جامعه در حوزه انجام فعالیتهای فرهنگی، خود، عامل تخریب منابع و شکست یک ایده صحیح است. لذا، هنگام تصمیم گیری برای اجرای هر طرح یا فعالیتی باید علاوه بر بررسی پیش فرض های آن، تناسب نیروی انسانی، اعتبار لازم و سایر ملزومات آن، متناسب بودن نوع سازماندهی هم بررسی شود.
به عنوان مثال، اگر در شرایط موجود در وزارتخانه یا سازمانی به مدیر ارشد پیشنهاد کنند که برای حفظ و تقویت سلامت جسمی کارکنان سازمان اقدامی انجام بدهیم، وقتی پیشنهاد پذیرفته شد، اقدام بعدی جستوجوی یک پزشک متخصص حاذق خواهد بود. اما اگر در شرایط موجود به مدیری گفته شود لازم است برای حفظ و تقویت باورهای اعتقادی و اصلاح رفتارهای اجتماعی کارکنان اقدامی را انجام داد، مدیران احساس می کنند تجربه و دانش لازم را برای تشخیص مسئله و نوع اقدامات دارند؛ این در حالی است که حل این مسئله به مراتب از مسئله تشخیص و درمان بیماریهای جسمی پیچیده تر است و باید تلاش کرد پس از ایجاد شناخت لازم در مدیران، با تشکیل هسته های تخصصی در سطح استانها، گروه های توانمندی را برای این مسئله سامان داد و بعد از توجیه و تشویق مدیران کل در شورای اداری این گروه ها را هم برای انجام مراحل کار فرهنگی در سازمان ها به مدیران معرفی نمود.
به عبارتی ما در این مقطع نیازمند تشکیل شرکتهای مشاوره ای در بخش خصوصی هستیم که خدمت آنها، شناسایی، ارزیابی، طراحی اقدامات اصلاحی برای بهبود فرهنگ سازمانی دستگاه های اجرایی و تنظیم داده و ستانده سازمانها با فرهنگ عمومی در چهارچوب ارزشهای اسلامی باشد. اعضای این شرکتها می توانند کارشناسان ارشد رشته های جامعه شناسی، روانشناسی، علوم قرآنی باشند که پس از دیدن دوره های خاص مطالعات فرهنگ سازمانی و مدیریت فرهنگی کار را شروع کنند و به طور پاره وقت از اساتید دانشگاهها، طلاب فاضل، کارشناسان صاحبنظر خود دستگاه ها بهره مند شوند، راه اندازی این شرکتها و تشویق مدیران دستگاه های اجرایی برای ارجاع کار به آنها و نظارت برای باز شدن این مسیر تحولی در علمی سازی شناخت مقوله فرهنگ و فرهنگ سازی در سطح استانها و گام بسیار مؤثری در اصلاح کارکرد فرهنگی دستگاه های اجرایی در فرهنگ عمومی است. به عنوان مثال اگر استاندار خوشفکری به مدیرکل محترم اقتصاد و دارایی گفت شما در پایان سال در کنار نمودار میزان رشد مالیات استان لازم است نموداری از تغییرات رضایت مراجعه کنندگان و تغییرات نگرشی آنها به نظام اسلامی ارائه کنید و برای ارائه گزارش این تغییرات فرهنگی باید از این شرکتها کمک بگیرید و از طرف دیگر از طریق مشاور استاندار به سلامت کار و بی طرفی این شرکتها در ارزیابی ها قضاوت کرد و این نمونه کارها به سایر دستگاه های اجرایی سرایت کرد، بخش مهمی از عملیات مهندسی فرهنگی آغاز شده است.

منبع:www.artshahrekord.ir